اینجا بهشت زهرا کرج است

روتیتر:فضای اینجا مملو از عطر شهیدان است. قدم به قدم این گنجینههای ماندگار را مرور میکنم، چفیههای خونین، سربندهای رنگین، لباسهای منقش به نام شهدا، تسبیحهای از هم گسیخته و مرمیهای فشنگ… همه و همه اینجا گردهم آمدهاند تا برای زائران و بازدیدکنندگان روایتگر دوران دفاع مقدس باشند
مزار امامزاده محمد از نوادگان امام موسی کاظم (ع) در محله حصارک، یکی از مناطق قدیمی و پررفت و آمد کرج قرار دارد. برای رفتن به آنجا باید از کوچهای به نام همین امامزاده عبور کنیم. فضای اطراف امامزاده شبیه یک باغ بسیار زیبا است. در وسط این باغ، گنبد لاجوردی همراه با دو مناره که از دور به خوبی دیده میشود، چشمنوازی میکند. دور تا دور گنبد با عبارت «لاالهالاالله» تزئین شده و نمایی زیبا دارد.
شاید بزرگترین گلزار شهدای استان البرز همین جا باشد. تماشای پرواز کبوتران در صحن امامزاده احساس خاصی به انسان میدهد. یکی از اهالی میگوید: امامزاده غروب سهشنبهها و پنجشنبهها از دیگر ایام هفته شلوغتر است و مردم با حضور در اینجا ضمن زیارت امامزاده محمد به مزار شهدا که فرزندان و عزیزان خودشان هستند، سر میزنند. دعای توسل، دعای ندبه، زیارت آلیاسین، دعای کمیل و برخی مراسم دیگر هر هفته به صورت مستمر اینجا برگزار میشود. در مناسبتهای خاص سال هم معمولاً نمایشگاههای ویژه برپا میشود که مورد استقبال مردم قرار میگیرد.
بعد از گشتی کوتاه در صحن امامزاده داخل شبستان میروم. سمت چپ بارگاه تابلوی «خانه شهید» توجهم را جلب میکند. با هماهنگی مسئول آنجا وارد میشوم. دو طرف راهروی میانی «خانه شهید» عکسهای شهدا را میبینم که با سلیقه خاصی در طبقات چیده شدهاند، گویی در ابتدای ورود به خانه، شهدا به استقبالمان میآیند. وارد سالن بزرگی میشوم که دور تا دور آن غرفهها و ویترینهایی است که یادگاریهای شهدا با سلیقه خاصی در آنها جانمایی شده است.
عکسها و یادگاریهای شهیدان در همه جای سالن به چشم میخورد. فضای اینجا مملو از عطر شهیدان است. قدم به قدم این گنجینههای ماندگار را مرور میکنم، چفیههای خونین، سربندهای رنگین، لباسهای منقش به نام شهدا، تسبیحهای از هم گسیخته و مرمیهای فشنگ… یادگاریهایی از مردان کربلای ۴ و ۵، والفجریها، بیتالمقدسها، نصرها و… همه و همه اینجا گردهم آمدهاند تا برای زائران و بازدیدکنندگان روایتگر دوران دفاع مقدس باشند و من غرق این روایت میشوم.
در میان تصاویر رزمندهها، نوجوانی را میبینم که با دستکاری شناسنامهاش راهی جبهه میشود، کمی آنطرفتر تصویر پیرمردی دیده میشود که با محاسن سفیدش دوشادوش رزمندههای نوجوان اعزام میشود. کنار پیرمرد، نوجوانی که سیمایی خدایی دارد و معلوم است که برای مقام شهادت گلچین شده جلوهنمایی میکند. اگر دل بدهی، سفر به روزهای طلایی دهه ۶۰ به قدر خیره شدن به هر کدام از این تصاویر، امکانپذیر است. میروی و میآیی و باز نوجوان رزمنده از پس قاب عکس به تو لبخند میزند.
از خانه شهیدان به گلزارشان میروم. میان قبور شهدا قدم میزنم، سنگنوشتههای مزار شهدا توجهم را جلب میکند. ناصر، نادر و علیاکبر علافی سه برادر شهیدی هستند که مزارشان کنار هم قرار دارد. چند وقت پیش گفتوگویی با خانواده این سه شهید داشتم و عکسشان زینتبخش صفحه ایثار و مقاومت شده بود.
کمی دورتر خانمی کنار مزار یک شهید مینشیند و بعد از لحظاتی با چشمانی پر از اشک برمیخیزد و دوباره چند قدم آنطرفتر با نثار فاتحه مهمان شهید دیگری میشود. هر از چندی دستی بر صورتش میکشد تا کسی شاهد اشکش نباشد. تصمیم میگیرم سراغش بروم. بعد از سلام و علیک و معرفی خودم میپرسم شما شهیدی در این گلزار دارید؟ نگاهم میکند و میگوید میخواهید صدایم را ضبط کنید؟ میگویم اگر اجازه بدهید ضبط میکنم، اجازه میدهد و سؤالم را دوباره تکرار میکنم.
بغض که میکند جواب سؤالم را میگیرم. میگوید شهید حبیبالله مجتهدسرابی برادرم بود. سه خواهر و سه برادر بودیم که از میان ما حبیبالله به افتخار شهادت نائل شد.
بعد از کمی گفتوگو با خواهر شهید که شرحش مجزا میآید، سراغ مزار دیگر شهدا رفتم. میان همه آمد و رفتها بر سر مزار شهدا دیدن کودکان و نوجوانان همراه خانوادهشان که برای زیارت آمدهاند حس و حال خوبی به آدم منتقل میکند. حسی که به ما میفهماند شهدا امامزادگان عشقند که هرگز فراموش نخواهند شد و راهشان همیشه پررهرو خواهد بود. انس نسل سوم و چهارم انقلاب با شهدا این را به خوبی به ما نشان داده، نسلی که امروز در جبهه مقاومت اسلامی نمود پیدا کرد و نمونه بارز این مدعا است.
صوت اذان که از منارههای امامزاده به گوش میرسد و ندایی که ما را به بهترین عمل فرامیخواند، باعث میشود از سیاحت مزار شهدا فارغ شوم. نماز را در صحن امامزاده میخوانم و دیگر وقت رفتن است. هوا تاریک شده، اما آرامشی که در زیارتگاه شهدا موج میزند، جای هیچ نگرانی باقی نمیگذارد. پرچمها در گذر نسیم ملایم تکان میخورند و بدرقهام میکنند. آری اینجا آرامگاه کسانی است که رفتند تا ما در آرامش و امنیت بمانیم.