روتیتر:به عقب که بر می گردیم همه ی اتفاقات خوب، همه رنسانس ها یا دگرگونی ها و همه جدا شدن ازدردهای کهنه با یک تغییر، یک انتخاب یا یک تفکرِ ناب آغاز شده است. با سینه ی ستبر آدم های جسور. وجه مشترکِ تمام دگرگونی ها معلوم است؛ “اعتماد” و “تغییر.”
به گزارش روتیتر: ما معمولا دیر اعتماد می کنیم. ما معمولا دست مان را مقابلِ تغییر دیر بالا می بریم. اما اعتماد و تغییر لازمه یافتن چیزهای بهتر است. لازمه داشتنِ زندگی بهتر، شهر بهتر و آدم های بهتر. ترس را باید کنار گذاشت. برخی اوقات مقاومت و پافشاری بر روی “مسیرهای تکراری” جز حال خراب و تلی از ناکامی، نتیجه ای به همراه نخواهد داشت.
کرج مانند همه یِ ما به تغییر نیاز داشت، به دمیده شدن خونِ تازه در رگ های خشک شده شهرداری، به تفکر تازه و به حضورِ نیروهایِ تازه نفس. نیروهایی که فازغ از خط و ربط های معمول و جناح بندی ها، برای #شهر کار کنند. برای شهروندان. برای آبادانی بیشتر و با صدای بلند بگویند؛ “مصلحت و منافعِ شهر را فدای آدم ها نمی کنیم.”
شاید سال ها پیش وقتی که دایره مدیران تنگ تر می شد و مسیرهای تکراری زیاد؛ باید تغییر انجام می شد. شاید سال ها پیش که توجه مان کمتر شده بود باید اعتماد می کردیم، باید کنار می گذاشتیم و جورِ دیگری می ساختیم.
اما آفتاب هنوز هم می تابد، اَبر هنوز هم می گیرد و باران و برف می بارد. و امروز باید از بسته نماندن دایره مدیران و از حضور نیروهای صالح و سالم، جوان هایی که پله پله رشد کرده اند و بالا آمدند تا امور شهر را به دست بگیرند، شادمان بود.
باید خوشحال بود که اعضای شورای پنجم به قول خلیلی اردکانی با انتخاب احمدی نژاد سنت های قدیمی و باورهای زنگار گرفته را زدودند؛ ” انتخاب مدیر جوان برای کلانشهری مثلِ کرج سنت شکنی اعضای شورا بود.” باید خوشحال بود که اعضای شورای پنجم بعد از ماه ها تعلل، به نیرویی اعتماد کردند که توانِ اداره شهر را دارد. توان این که شهر را از بالایِ پل ها و زیر گذرها، از بالای طرح ها و برنامه های ناخوشایند و از بالای آدم هایی که چرخِ شهر را از حرکت انداخته اند عبور دهد و پل های تازه، زیر گذرهای مناسب و طرح ها و برنامه های بهتری برای شهر بسازد.
باید امیدوار بود، هنوز هم آفتاب می تابد، هنوز هم ابر می گیرد و هنوز هم باران و برف می بارد. هنوز هم می شود امیدوار بود، هنوز هم می شود این سرزمین را امیدوار کرد. شهر آماده تغییر است؛ لطفا برای آبادانی و نشادنِ خنده روی لبانِ خشکیده شهروندان، همه دست به دست هم دهیم!