جوانی که به بزم عیدانه شهدا دعوت شد/برگی از زندگی نامه شهید وروانی

روتیتر:شهید وروانی قبل از آخرین اعزام خود به منطقه در سال ۶۳، هر روز مقابل عکس شهید حجتالله محمد رضایی (پسر خاله شهید) ایستاده و میگفت: «امسال شب عید میهمان شما هستم».
به گزارش روتیتر ، شهید بسیجی علی حسین وروانی در خانوادهای متدین، مذهبی و علاقهمند به اسلام و قرآن در سال ۱۳۴۳ در روستای «کودزر» دیده به جهان گشود.
دوران کودکی را در آغوش پدری زحمتکش و مادری پرهیزکار سپری کرد. تحصیلات خود را تا پایان دوره راهنمایی در زادگاهش و دوره دبیرستان را در روستای همجوار به پایان رسانید.
از روزهداری در گرمای تابستان تا نگهبانی شبانه در پایگاه بسیج
شهید از دوران کودکی شیفته اسلام و دین خدا بود؛ از سن ۱۵ سالگی فرائض دینی را به جا میآورد و نماز و روزهای نیز از وی قضا نمیشد. در روزهای گرم تابستان نیز روزه میگرفت. در حالی که روزه بود با پدر به صحرا رفته و در کار کشاورزی به او کمک میکرد، زمانی هم که تشنگی بر وی غلبه میکرد، با چسباندن کوزه آب به بدن خود از شدت تشنگی خود میکاست. مادر که این شدت تشنگی را میدید به او میگفت: «اگر طاقت روزه گرفتن نداری، به بدنت آسیب نرسان»، شهید وروانی در جواب میگفت: «اگر به خاطر تشنگی روزهام را بخورم، به روزهخواری عادت میکنم، هرگز این کار را نخواهم کرد».
شهید وروانی از بسیجیان فعال پایگاه روستا بود که روزها به درس خواندن مشغول و شبها نیز امور آموزش نظامی و نگهبانی شبانه پایگاه را بر عهده داشت.
با شروع جنگ تحمیلی با کسب اجازه از پدر در سال ۵۹ و در سن ۱۶ سالگی راهی جبهههای نبرد نور علیه ظلمت شد تا با خفاشان شب پرست به جدال بپردازد و آنان را از سرزمین نور بِرهاند و در عملیات فتحالمبین به عنوان تک تیرانداز انجام وظیفه کند.
شهید وروانی در شب عید میهمان شهدا شد
شهید وروانی سال ۶۱ برای دومین بار به مناطق جنگی اعزام شد که در آن سال بر اثر اصابت ترکش از ناحیه دست، پا و سینه مجروح میشود. شهید پس از به دست آوردن سلامتی خود، سال ۶۲ تصمیم میگیرد که دوباره به جبهه بازگردد که پدر بزرگوار شهید میگوید: «شما چند مرحله به وظیفه خود عمل کردهاید، حالا من میخواهم دِین خود به انقلاب را ادا کنم».
وی به پدر بزرگوار خود میگوید: «شما متاهل هستید و عیالوار، باید بمانید و به امورات خانواده بپردازید تا من بروم». در نتیجه رضایت پدر را جلب کرد و به منطقه اعزام میشود.
شهید وروانی قبل از آخرین اعزام خود به منطقه در سال ۶۳، هر روز مقابل عکس شهید حجتالله محمد رضایی (پسر خاله شهید) ایستاده و میگفت: «امسال شب عید میهمان شما هستم».
این شهید بزرگوار در عملیات بدر به عنوان «آر پی جی» زن انجام وظیفه میکرد و به روایت همرزمانش، ۱۲ تانک دشمن را نابود کرد. شهید وروانی در حین انتقال مهمات آر پی جی در ۲۵ اسفندماه ۱۳۶۳ بر اثر اصابت مستقیم تیربار تانک دشمن بعثی به شهادت رسیده و روح بلند و ملکوتیاش به ملاقات حضرت دوست نائل آمد.
پس از رجعت، پیکر مطهرش در ۲۹ اسفندماه همان سال درزادگاهش روستای کودزر فراهان به خاک سپرده شد و همانگونه که خود شهید فرموده بود به آرزویش رسیده و با عروج ملکوتی نامش در دفتر شیفتگان حضرت امام حسین(ع) ثبت و شب عید میهمان شهید محمد رضایی شد.
وصیت نامه شهید؛
«جهاد دری از درهای بهشت بوده و بهترین عمل مومن جهاد در راه خدا است. جهاد بر هر فرد مسلمانی واجب است؛ اینک ای امت قهرمان به پا خیزید و به سوی جبههها بشتابید تا اسلام، قرآن و دین را زنده کرده و نگذارید خون پاک شهیدانی که برای یاری دین خدا ریخته شده است، پایمال شود.
برخیزید و امام را در این روزهای حساس تنها نگذارید که هر روز ما عاشورا است. مانند مردم کوفه نباشید که حتما نیستید، همه ما میدانیم که انسان یک جان بیشتر ندارد، اما چه بهتر که آن را در راه و یاری دین خدا فدا کند.
من با چشمی باز، هدفی عالی و با آگاهی کامل که هدف همان «الله» بود، جان سپردم. در ضمن خانوادههای شهدا، مفقودین و اسرا، با توجه به عهد و پیمانی که ما با خدا بسته بودیم، تا آخرین قطره خون و آخرین نفس راه فرزندان شما را ادامه خواهیم داد».