روتیتر: رنگ عنصری جدایی ناپذیر در جهان ماست، چه این جهان طبیعی باشد و چه ساخته دست انسان. رنگ ها همیشه در روند تکاملی انسان نقش داشته اند. محیط و رنگ آن در ذهن ما درک میگردد و روند مغز ما در آن درگیر می شود تا بنا به ماهیت بی طرفانه و یا سلیقه ای در آن خصوص قضاوت کند. حالات روانی، ارتباطی، اطلاعاتی و تاثیرات آن بر روان انسان، جنبه هایی هستند که روند قضاوت ما را تعیین میسازند. بنابراین، طراحی رنگ ها در فضای معماری تنها به دکوراسیون محدود نمیشود.
به گزارش پایگاه خبری و تحلیلی روتیتر، رنگ عنصری جداییناپذیر در جهان ماست، چه این جهان طبیعی باشد و چه ساخته دست انسان. رنگها همیشه درروند تکاملی انسان نقش داشتهاند. محیط و رنگ آن در ذهن ما درک میگردد و روند مغز ما در آن درگیر میشود تا بنا به ماهیت بیطرفانه و یا سلیقهای در آن خصوص قضاوت کند. حالات روانی، ارتباطی، اطلاعاتی و تأثیرات آن بر روان انسان، جنبههایی هستند که روند قضاوت ما را تعیین میسازند. بنابراین، طراحی رنگها در فضای معماری تنها به آرایهگری محدود نمیشود.
خصوصاً دریازده دهه گذشته، مشاهدات تجربی و مطالعات علمی ثابت کرده است که حجم عظیمی از عکسالعمل انسانها هنگام مشاهده یک سازه معماری، بر اساس ادراک حسی رنگهاست. این مطالعات شامل روانشان است، روانشناسی معماری، روانشناسی رنگها، روانشناسی عصبها، ارگونومیک دیداری،علم روانتنی غیره میشود. در کل باید گفت که واکنش انسانها نسبت به رنگها هم حالتی روانشناسی و هم حالتی فیزیولوژیکی دارد.
فا بر بین که پدر علم روانشناسی رنگها شناخته میشود معتقد است: مطالعه رنگها رویکردی ذهنی و روانشناسی دارد چراکه خودرنگها به احساسات مربوط میشود.
رنگ یک ادراک حسی است و مانند هر ادراک حسی دیگری تأثیراتی نمادین،ارتباطی و احساسی دارد. این منطق بارز نیز از طریق تحقیقات علمی ثابتشده است. ازآنجاکه بدن و ذهن یکچیز هستند، جنبههای مختلفی از قبیل روان-عصبی، روان-تنی (سایکوسوماتیک )، ارگونومیک بصری و تأثیرات روانشناسی رنگها نیز بخشی از ارگونومی رنگها میباشند. طراحی باید بهگونهای باشد که روان آدمی را آسوده سازد و سلامت وی را در پی داشته باشد. طراح رنگ باید از محرکهای دیداری،نظام هورمونهای بدنی و تن آدمی اطلاع داشته باشد. این موضوع در محیطهای مختلف اهمیت زیادی دارد مانند امکانات مراکز پزشکی و روانپزشکی، دفاتر، اهداف صنعتی و تولیدی و آموزشی و همینطور ندامتگاهها و آسایشگاهها.
روانشناسی رنگها
مفهوم رنگها و حالات آنها چیزی است که در میان اغلب فرهنگها، افراد و گروهها یکسان است. مطالعات بسیاری نشاندهنده آن است که رنگها زبانی یکسان در میان افراد و گروههای مختلف دارد.
تأثیرات رنگها و پیام آنها در ایجاد حالت روانی و عملکرد آن فضا نقشی حیاتی ایفا میکنند. فضای کلاس عملکردی متفاوت نسبت به اتاق بیمارستان و یا دفتر کار دارد.
آنچه در ذیل آمده چند مثال در خصوص رنگها و مفهوم آنهاست:
رنگ زرد حس دوستی، نرمی و گرمای خورشید را به ذهن متبادر میسازد. پیام این رنگ در فضاهای داخلی تحرک، روشنی و دنجی است.
رنگ قرمز، محرک، احساساتی و آتشین است. پیام این رنگ در فضاهای داخلی، آتشین و غالب است.
رنگ قرمز ،متعادل، طبیعی و آرام است و پیام سادگی، امنیت و توازن را دارد.
رنگ سفید، رنگ پهناوری، خنثی بودن و پاکیزگی است و پیامش خلوص، پاکیزگی، تهی بودن و عدم تصمیمگیری میباشد.
اینها تنها مثالهای کوچکی هستند و باید توجه شود که رنگها ممکن است هنگام اشباع شدن معانی خود را تغییر دهند.
جنبههای اعصاب و روان
بخشی از تحقیقات اعصاب و روان در پی کشف چگونگی سازوکار مغز و واکنش آن به اطلاعات حسی ناشی از جهان خارج و تأثیر آن بر انسان میباشد.
برای کارشناسان رنگ دو موضوع مهم میباشد: محرومیت دیداری و اشباع دیداری (تحریک کم و تحریک بیشازحد) دو سر یک طیف هستند. این شبکه معمول به دنبال نرمالسازی است اما همیشه دچار مشکل میشود. تحقیقات در خصوص استرس نشان میدهد که هردوی محرومیت دیداری و اشباع دیداری سبب اختلال در کارکرد آن ارگانیسم میشود.
محرومیت دیداری سبب ارسال سیگنالهای محیطی ضعیف میشود. از سویی دیگر اشباع دیداری نیز سبب اختلال در سیگنالها میشود. مطالعات نشان دادهاند افرادی که در معرض محرومیت دیداری میباشند، علائمی از قبیل ناآرامی، کجخلقی، پاسخهای احساسی شدید، دشواری در تمرکز، اختلالت ادراکی و در برخی از موارد حالتی حادتر وجود دارد.
محیطهای دارای محرومیت دیداری شامل ضعف رنگها، هارمونیهای تکرنگی، بیرنگی و کنتراست خستهکننده رنگها میباشد.
اشباع دیداری نیز سبب تغییر در سرعت تنفس، افزایش فشارخون و ضربان قلب، افزایش تنش در ماهیچهها، عکسالعملهای روانی متعدد و مشکلات پزشکی مانند آسیبپذیری در مقابل عفونت، بیماریهای قلبی و زخمهای داخلی.
محیطهای دارای اشباع دیداری دارای شدت رنگ شدید (بهشدت اشباعشده)، هارمونی رنگهای پیچیده، تضادهای شدید و الگوهای رنگی پیچیده میباشند.
دکتر آر کولر (دپارتمان روانشناسی دانشگاه لوند) در تحقیقات خود با عنوان مدل احساسی تعاملات انسان و محیط بیان میکند که:
“مطالعات اخیر در حوزه روانشناسی عصب نشان میدهد که واکنشهای عاطفی سریعتر و مهمتر از پروسههای شناختی است.
محیطهای معماری – احساسات و علم روانتنی
سون لیندستروم (پروفسور معماری) در سال ۱۹۸۷ گفته است:” با هر محصول معماری، یک پاسخ احساسی خودکار وجود دارد که برای ما حائز اهمیت است.” محیط سبب ایجاد احساساتی میشود که در آخر منجر به اختلالات روانتنی میگردد. (در خصوص مفهوم سایکوسوماتیک باید گفت که افکار و هیجانهای آدمی، نحوه واکنش دهی وی را تغییر میدهند. یکی از واکنشهای بدنی انسان، بیماری است و ما معمول از این مسئله غافل هستیم که بیماریهای جسمانی نظیر زخم معده، بیماری قلبی و عروقی و آسم ممکن است تحت تأثیر افکار و احساسات قرار گیرند. شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد، مدت و شاید حتی وقوع این نوع بیماریها میتواند تحت تأثیر حالتهای روانی مبتلایان به آنها قرار گیرد. چنین اختلالی، اختلال روانتنی یا اختلال سایکوسوماتیک و یا اختلال پسیکوسوماتیک نام دارد و بهصورت اختلال بدنی که تحت تأثیر ذهن قرار دارد یا در شدیدترین حالت، توسط ذهن ایجاد میشود، تعریفشده است. مترجم). باور عموم بر این است که خشم سبب سردرد میشود، اضطراب باعث تپش قلب میگردد و خشم نیز اختلالات معده را به همراه دارد. البته فشارخون بالا، تپش قلب، سردرد، اگزما و ضعف جنسی نیز در این فهرست قرار دارند.
تحقیقات علمی نشان دادهاند که رنگها به ایمنی روانی و عصبی بدن مرتبط هستند. شبکههای فیبر عصبی و پلهای مولکولی، اتصالدهنده روان و بدن هستند و احساسات به درون سلولهای ارگانیسمها نفوذ میکند. تحقیقات نشان میدهند که حالت خوب احساسی سبب تقویت سیستم دفاعی بدن در مقابل بیماریها میشود درحالیکه احساسات بد، ضعف تن را به دنبال خواهد داشت.
دیوید فلان ( پروفسور نوروبیولوژی و آناتومی دانشکده پزشکی دانشگاه روستر نیویورک) این سؤال را میپرسد که چه زمانی تعامل بین ذهن و بدن ایجاد میگردد؟ لحظهای که ما تحریکات حسی را دریافت میکنیم.
ارگونومی بصری و رنگها
شاید یکی از عوامل کمتر شناختهشده انتخاب رنگ مناسب، نقش آن در بهرهوری بصری و ایجاد حس آرامش است. روند اقتباس چشمی شامل عکسالعمل سریع چشم به تغییرات است. نور کم سبب گشادی مردمک چشم میگردد و برعکس. چشم، میزان تراکم درخشانی را میبیند و نه شدت آن. تراکم درخشانی یعنی نوری که از اشیاء منعکسشده و به چشم میرسد. اگر میزان تفاوت بین تراکمهای درخشان زیاد باشد، ماهیچههای عنبیه برای ایجاد تطابق باید دائما منقبض شوند که خستگی چشم را در پی دارد. مطالعات نشان دادهاند که تفاوتی مناسب در تراکم درخشان سبب جلوگیری از خستگی چشم شده و دقت بینایی را بالا میبرد.
رنگ سطوح سبب جذب و انعکاس میزان مشخصی از نور میشود. این ارزیابیها میزان ارزش انعکاس نور را نشان میدهد. بیشتر شرکتهای تولید رنگ، این میزان انعکاس را در پلهای رنگ خود تحت نامهای LR و LRV نشان میدهند.
این استانداردهای بینالمللی نیز باید در معماری لحاظ شوند. نسبت انعکاس نور باید سهبهیک باشد.کف ساختمان باید ۲۰ درصد نور، اسباب خانه و وسایل نیز باید ۲۵ تا ۴۰ درصد و دیوارها هم باید ۶۰ درصد نور را منعکس سازند. نسبت سهبهیک یعنی اینکه روشنترین رنگ ۶۰ درصد و تیرهترین آن ۴۰ باشد و در کل نسبت آن سهبهیک شود. بااینوجود، طراحان رنگ ،طراحان ارگونومی بصری نیستند. دیواری که ۶۰ درصد از رنگ زرد خود را انعکاس دهد دیگر آن رنگ قهوه است. اگر این میزان انعکاس دیوارها را به ۷۵ درصد افزایش دهیم، باید میزان انعکاس کف زمین و اثاثیه نیز افزایش یابد تا نسبت رعایت شود. نکته جالب این است که اگر این قوانین را طراحان رعایت میکردند، دیگر هیچوقت دیوارها را رنگ سفید نمیکردند. تنها سقفها با میزان انعکاس ۸۰ تا ۹۰ درصد موردقبول است.
در پایان، این فرضیه که رنگها تنها برای تزئین هستند و تفسیر رنگها چیزی شخصی است کاملاً اشتباه میباشد. طراحی شهری باید نیازهای آدمی را در جایگاه اصلی قرار میدهد و باید به رفاه ، احساسات و شرافت آدمی توجه بسیار کند.