یک حرم و یک بانو!

همچو دخترکی گمشده در ساعات شب که نگران است و از روزگار خویش ترس دارد و به آغوشی از عزیزان پناه میآورد، سرم را تا آخرین حد بالا میآورم تا به او نگاه کنم یعنی به گنبد نگاه میکنم، مثل کودکی که کنار مراقبین خویش ایستاده است و آرام میگویم «سلام خانم».
وارد حرم میشوم، ایام دهه کرامت است. همچو دخترکی گمشده که نگران است و از روزگار خویش ترس دارد و به آغوشی از عزیزان پناه میآورد، سرم را تا آخرین حد بالا میآورم تا به او نگاه کنم یعنی به گنبد نگاه میکنم، مثل کودکی که کنار مراقبین خویش ایستاده است و آرام میگویم «سلام خانم».
همچون کودکان خجالتی؛ شاید هم شبیه کودکانی که هنوز در حال یادگیری الفبای احترام گذاشتن هستند و تا درک واقعی احترام فاصله دارند که در نهایت حضرت بانو در آغوشم میگیرد. روی دامان خود مرا مینشاند. اکنون درون صحن مطهر نشستهام و غرق در تماشای گیسوهای چتری آیینهای صحن آیینه هستم.
با دخترکان همسن و سال خودم و حتی کوچکتر از خودم به گفتوگو مینشینم؛ آنها که گاهی شبیه من غرق در اشک هستند و نیاز به پناه دارند. همانها که هیچ یاوری ندارند جز حرم این بانوی بزرگوار و با نگاه به بارگاه ایشان اندکی به عبادت آفرینش هستی میپردازند و همچو من شاید بهدلیل نونهالی هنوز درک کاملی از این فضا ندارند. همانها که زیر لب زمزمه میکنند: دستهای کوچک ما را در دستان خودتان بگیرید تا کودکوار در آستان رحمانیت و عظمت شما، پرنشاط، بازی زندگی را در آسایش و آرامش و امنیت زندگی کنیم.
شما قرار است مادر شوید؛ جملهای که دختران این سرزمین همیشه میشنوند
فاطمه به خبرنگار ایسنا از قم میگوید: من وقتی یک دختر کوچک بودم به شهر قم آمدیم. پدرم همیشه میگفت نام تو را فاطمه گذاشتیم پس همیشه حتی اگر روزی من هم نبودم از حضرت فاطمه معصومه(ص) کمک بگیر و دست به دامان او باش که او بزرگترین و پرگرهترین مشکلات امروزش را در نگرانیهای جامعه امروز میداند. مسائلی که هر لحظه تصور میکند گریبانگیر دخترانش خواهد شد.
وی که مادر سه فرزند دختر است و ۳۱ سال سن دارد، با اشاره به دغدغههای دوران نوجوانی خود گفت: زمانی که من یک کودک بودم و یا نوجوان و حتی در جوانی، بسیار محدود و تحت کنترل بودیم. حتی آزادی این را نداشتیم چند دقیقه در یک پارک راحت بازی کنیم. مدام به ما میگفتند شما دختر هستید. قرار است مادر شوید. شما دیگر بزرگ شدید و از این قبیل کلمات که به لطف خداوند سعی کردیم در چارچوبهای دینی خودمان را قرار دهیم و از آفتها دور باشیم که به نظر من همه از لطف و کرامت اهل بیت(ع) بود.
فاطمه در ادامه بیان کرد: من امروز در این روز مبارک به حرم و در سایه بارگاه حضرت بانو کریمه آمدهام و به قولی به ایشان پناه آوردم تا ایشان خودشان به ما نظر کنند که با وجود فضای مجازی و شرایطی که امروز در جامعه حاکم است اعم از نوع عفاف، آزادیهای بیحد و حسابی که جوانان برای خود ایجاد میکنند و حتی به زور برای خود رقم میزنند، یا دیگر مسائل تربیتی و فرهنگی؛ از ایشان مدد بگیرم تا راهحلی برای ما فراهم کنند که در همین جا از مسئولان میخواهم در مورد مباحث تربیتی چارهای واحد بیاندیشند. ما والدین به تنهایی نمیتوانیم کاری انجام دهیم باید اهل بیت(ع) به مسئولان و فرزندان ما نظر کنند تا بلکه ذهنشان و اندیشهشان اصلاح شود.
حرم بانوی کرامت پناه دختران بیپناه
مینو دختری ۱۷ ساله به ایسنا میگوید: من اهل قم نیستم ولی شهر قم را خیلی دوست دارم. حضرت معصومه(س) و حرمشان را خیلی دوست دارم. احساس میکنم میتوانم با او درد و دل کنم و چقدر بهعنوان یک دختر خوشحالم که یک بانو از چنین بارگاه و جایگاهی برخوردار است که همیشه دعا میکنم من هم بتوانم دختر خوبی باشم هرچند ما بچههای این نسل هستیم و مادر و پدرهای ما میخواهند شبیه دهها سال قبل زندگی کنیم؛ مثل آنها لباس بپوشیم، رفتار کنیم، صحبت کنیم و حتی مثل آنها زود ازدواج کنیم آن هم به صورت سنتی.
این دختر ۱۷ ساله گفت: ما در عصر ارتباطات زندگی میکنیم. لازمه زندگی ما کلنجار رفتن با تکنولوژی است که اگر بهطور مثال بهواسطه تلفن همراه و فضای مجازی با دوستانمان در ارتباط نباشیم یا برای جستجوی مطالب خواه علمی، خواه اجتماعی، خواه اخبار و حتی دیگر موارد که شاید در گذشته تابو بوده به کنکاش نپردازیم یک قدم که هیچ، هزاران سال نوری از دیگر دوستانمان عقب میمانیم.
وی در ادامه بیان کرد: یکی از مشکلات ناراحتکننده این است که مادر و پدرمان مدام میپرسند در این گوشی چه چیزی وجود دارد یا برای استفاده از تلفن همراه ساعت تعیین میکنند. در واقع خودشان را مالک ما میدانند؛ حتی برای ازدواج ما هم میخواهند تصمیم بگیرند که اگر اجازه پیدا کنند دوست دارند یک زندگی بدون شناخت از یکدیگر را با یک آقا شروع کنیم. شبیه آن چیزی که برای خودشان اتفاق افتاده و سالهاست حتی ما شاهد مشکلات آنها بودیم ولی صبورانه تحمل کردیم.
مینو افزود: من بارها شده ابتدای صبح وقتی گوشیام را چک میکنم که آیا شخصی تماس گرفته است، خبر جدیدی وجود دارد، یا اینکه حتی آهنگ مورد علاقهام را بشنوم؛ والدینم میگویند چرا ابتدای صبح باید گوشیتان را نگاه کنید. زمان ما اینطور بود که هنوز چشم باز نکرده به مادر و پدر سلام میکردیم حتی زودتر از آنها بهعنوان یک دختر خانه وظیفه داشتیم بیدار شویم و صبحانه آماده کنیم.
وی ادامه داد: ما اصلا شبیه آنها نیستیم که ساعات ابتدایی صبح گرسنه باشیم. مگر شب تا صبح چقدر فعالیت داشتیم. ما تمایل نداریم شبیه آنها لباسهای خیلی رنگارنگ بپوشیم. بهطور مثال من دوست ندارم وقتی به حرم حضرت معصومه(س) میآیم فقط گریه کنم. از نظر من حاجت گرفتن با زجه زدن حاصل نمیشود، ما باید برای آنچه میخواهیم تلاش کنیم.
مینو گفت: من دوست دارم فقط وقتی دلم خیلی گرفته و از دست مادر و پدرم که مرا درک نمیکنند به حرم بیایم و گریه کنم، چراکه حتی وقتی درون خانه خیلی کنترل میشوم و در نهایت گریهام میگیرد؛ آنها دلایلی برای گریه کردن من عنوان میکنند که واقعا آزاردهنده است؛ بهطور مثال میگویند نکند این اشکها از عشق پنهان است. امروز واقعا از حضرت معصومه(س) خواستم کمکم کند. واقعا دیگر تحمل این همه تفاوت و عدم درک را ندارم.
کجا سخن از دغدغهها گوییم بهتر از حرم حضرت بانو
نازنین و شادی دو دوست هستند که کنار یکدیگر نشستهاند. شادی ۴۵ سال سن و چهار فرزند دارد؛ نازنین ۳۹ سال سن و سه فرزند دارد. آنها که ساعتها مسیری را طی کردهاند تا برای مراسم روز ولادت در شهر قم باشند میگویند: ما یک حضرت معصومه که بیشتر نداریم. کجا برویم بهتر از حرم حضرت بانو. امروز آمدیم از رسانهها به حضرت شکایت و گله کنیم. بگوییم خانم؛ ما هر چه میکشیم از رسانه است. هر چه بدبختی داریم تقصیر رسانه است. اگر رسانه درست رفتار میکرد اگر چارچوب رفتاری و اخلاقی داشت ما الان خیلی جلو بودیم و این همه دچار آسیب نبودیم.
نازنین در ادامه برای توضیحات واضحتر گفت: ببینید رسانه میآید هر اخباری را منتشر میکند. رسانهها هم امروز مثل قارچ بسیار زیادند و بچهها و حتی ما بزرگترها را اسیر خودشان کردند. بچهها با دیدن این رسانهها از درس دور میشوند. هیچ نظارتی هم برای فعالیت انواع رسانه نیست. زمان ما اینطور بود هر چه والدین میگفتند ما باید همان را انجام میدادیم حتی اجازه نداشتیم یک اردو برویم به این عنوان که دختر هستیم.
وی افزود: من دو دختر دارم واقعا نمیتوانم محدودشان کنم. اگر محدودشان کنم هم بیفایده است. اصلا توجه نمیکنند. من و پدرشان بسیار دغدغه حجاب آنها را داریم. اما آنها میگویند شما خیلی افراطی هستید و بنابراین ما به معلمهایمان و دیگر همکلاسیهایمان و دنیای امروز نگاه میکنیم که آنها هم چادر استفاده نمیکنند ما سعی میکنیم مثل بعضی مسئولان دروغ نگوییم. این بهترین ثواب است.
نمیخواهم متفاوت از دیگران باشم
شادی گفت: یکی از مشکلات من هم همین است. بهطور مثال سال گذشته که به شهر قم سفر کرده بودیم از همین بازارهای نزدیک حرم برای تنها دخترم چادر خریدیم تبرک کردیم و دخترم هم برای ورود به حرم از چادر استفاده کرد، اما بعد از رسیدن به شهر خودمان هیچ وقت از آن استفاده نکرد و به من میگوید درست است مادرم چادری است اما من بلد نیستم مثل شما چادر سر کنم. حتی هیچ کدام از همکلاسیها چادر ندارند و من دوست ندارم متفاوت از بقیه باشم.
شادی افزود: من نگران ذهن فرزندانمان هستم. نگران اینکه من همیشه زنده نیستم و همیشه نمیتوانم کنار او باشم و همراه او به هر کلاس آموزشی بروم و از دست من کاری بر نمیآید امروز به این درگاه پناه آوردم تا بلکه حضرت مدد کنند و دستم را بگیرند که واقعا در مورد مبحث تربیت مستاصل شدهام و شاید حتی بهتر است بگویم احساس درماندگی دارم.
زهرا میگوید: ما معلم خوب کم نداریم معلمهایی که مثل حضرت معصومه(س) الگوی دینی ما هستند اما مادر پدرهایمان تصور میکنند هر چه میگوییم از مدرسه و معلمها یاد گرفتیم و حتی وقتی میخواهیم به حرم بیاییم میخواهند همراه ما بیایند و ما را کنترل کنند که مبادا جای دیگری برویم. مثلا مدام فکر میکنند تلفن همراه و یا فضای مجازی بد است و ذهن ما را تحریف میکند.
او که ۲۱ سال سن دارد گفت: درست است انسان در مقابل هر آنچه میبیند تغییر میکند اما بهطور مثال من خودم برای خواندن کتاب از گوشی تلفن استفاده میکنم ولی بارها شده مادرم شبهنگام یکباره بالای سرم ظاهر میشود و میپرسد چه چیزی توانسته تمرکز تو را به خود جذب کند که این واقعا تکاندهنده است واقعا تمرکز مرا از بین میبرد. بابت این رفتار بارها نتوانستم احترام مادرم و پدرم را حفظ کنم و حتی دعوا کردیم اما در نهایت آنها میگویند فضای مجازی سبب شده بچهها بیادب شوند. از طرفی مدام در صدا و سیما تبلیغ میشود که فضای مجازی و تلفن همراه یک آسیب است.