سردار سلیمانی: کوچه دادن به دشمن، بدترین نوع خیانت است/ رهبر ما کجا، رهبران دنیا کجا!

سردار قاسم سلیمانی در سخنانی میگوید: در دنیا رهبر هست و زیاد هم هست، ملکه، پادشاه، صدراعظم، امپراتور هست و هستند و سطوح گوناگون دارند؛ اما این کجا و آن کجا!
به گزارش روتیتر :سردار قاسم سلیمانی در مراسم یادواره امیران، فرماندهان، سرداران و ۱۱۰۰ شهید شهرستان ملایر به مناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس که یکم مهرماه ۱۳۹۵ در این شهر بیان کرده است، میگوید: والله العظیم این را از بابی که بعضیها ورد زبانشان شده و در بیانات سعی میکنند مثل کلمه بسم الله الرحمن الرحیم بگویند، اما به عمقش توجه نکنند، نمیگویم. در دنیا رهبر هست و زیاد هم هست، ملکه، پادشاه، صدراعظم، امپراتور هست و هستند و سطوح گوناگون دارند؛ اما این کجا و آن کجا!
گزیدهای از سخنرانی پرشور حاج قاسم که با استقبال صدها نفر از مردم ملایر بیان شده به شرح زیر است:
آن چیزی که حقبودن دفاع مقدس را، قدسیتش را در وجدانهای مردم خودمان و هر تماشاگری که توانست دفاع مقدس ما را درک کند و در وجدان آنها جا انداخت، آن اعمال و رفتار و اخلاق حاکم بر دفاع مقدس ما بود. این موجب شد در واقع آن قدسیت و حقبودن جبهه ما و باطلبودن جبهه دشمن بارز شود و این مهمترین اصل بود. دلیلش هم همین است که جنگ توانست تمام تئوریها و نظرات، اعتقادات مذهبی و دینی چه در بعد اخلاقی و چه در بعد اعتقادی را یکجا تبدیل به الگوی مجسم عملی کند.
امام خمینی (ره) خیلی کلمات لطیفی دارند و خطاب به جماعت عظیم حجاج که ما اینهمه دعا میکنیم تا خدا حج مقبول را به ما عنایت کند، فرمودند: «ای نشستگان در مقابل خانه خدا، به ایستادگان در مقابل دشمنان خدا دعا کنید. من دست و بازوی شما را میبوسم که دست خدا بالای آن است.» اصلاً این کلمه به عمد در پیام امام آمده است و آنوقت شاید موضوعات متنوع دیگری هم بوده؛ اما امام این را فرمودند؛ تشبیهکردن رزمندگان به اصحاب رسولالله(ص)، به اصحاب امامحسین(ع) و این در واقع بخش مهمی از جنگ بود که اتفاق افتاد و معتقدم قله تربیت دینی و اخلاقی ما دفاع مقدس بود.
یک بار این را عرض کردم و شاید از من بیسواد کمتر قبول کنند؛ اما معتقدم آن چیزی که دیدم و صحنههایی که دیدیم و خیلی از شما هم دیدید، معتقدم امامزمان(عج) که ظهور کنند حکومتی ایجاد کنند، قله آن حکومت، آن دورهای باشد که در دفاع مقدس ما در بخشها و حالات آن اتفاق افتاد.
هدف پاک رزمندگان
جنگ به تعبیر امروزیها از هر میکروبی ایزوله بود، میکروبی که مربوط به نفس انسان است. هوای آن پاک بود و زمین آن هم پاک بود؛ به همین دلیل در سرزمین دفاع مقدس کمتر میکروب خباثتی رشد میکرد. در همین دوره ببینید یک زد و خوردی، یک درگیری نفسانی، یک درگیری مسلحانه و غیرمسلحانهای وجود ندارد. رنجشی به وجود میآمد؛ اما هرگز از هدف خارج نمیشدند، رنگهای مختلفی بود و انسانهای متفاوتی حتی در داخل لشکر و گردان هم وجود داشت. انسانهای مختلف و متفاوتی بودند و افکار مختلفی داشتند؛ اما دفاع مقدس اینها را انسجام و شکل داد و این پاکی را در درون خود متولد کرد؛ چون امام(ره) این روح را در آن صحنه ایجاد کرد، آنوقت صحنهای شد که وقتی نگاه میکردی ادعایی نبود. مَنی نبود و مَنیتی نبود؛ یعنی من ندیدم و شما هم ندیدید که کسی منتی بگذارد آنوقت. بعداً فاصله گرفتیم و آلوده شدیم. چیز دیگری است که کسی منیتی پیدا کند و منتی پیدا کند، در آن زمان چه در جانبازی خود، چه در جاندادن خود و چه در به خطررفتن خود و چه انتصارات و پیروزیهای خود، چه در فداکاریها و ایثار خود، چه در اخلاقیات و رفتار دینی خود منی و منتی نبود.
این بر جنگ اثر گذاشت و بر هر مسأله دیگری اثرگذار است و اثرگذار جدی است. تشویق و هدیهای نبود و اینها ویژگیهای دفاع مقدس است و هیچکجا پیدا نمیکنید درجه و رتبهای نبود.
جنگ چون چنین وضعی بود. امتیازی نبود، درجه و رتبهای نبود. یک چنین حالی از حال اولیه اسلام گرفته بود. مهمترین تشویق و مدال آن، به طور حقیقی عرض میکنم و نمیخواهم اغراق کنم، رفتن به آن گودالهای شهادت و خون بود. شما وقتی یک گردان را فرامیخواندی و میگفتی تو خطشکن هستی، یک احساس برجستگی و افتخار میکرد و سربلندی خود را در آن میدید و برعکس آن نیز همین بود. اگر به کسی میگفتی شما گردان احتیاط هستی ولو اینکه مهم بود؛ اما فاصلهاش با آن خطر و آن حالات زیاد بود، ناراحت بود و برخیها قهر میکردند و نگران میشدند.
خودسازی بزرگ در جنگ
یک وقتی در کربلای ۵ که جنگ سختی بود، خیلی شهید دادیم و تقریباً لشکر ما کامل تمام کادرش یک دور تبدیل و تغییر کرد. در این زمین کربلای ۵، یک کانالی بود که کانال ماهی [۱] میگفتند.
برادری به نام علی ماهانی داشتیم که خیلی انسان مقدسی بود. این زخم بدنش را که دستش مجروح بود و پایش هم شبیه دستش بود، همیشه به نوعی مخفی میکرد که تظاهر به این زخم نکرده باشد. این زخم را طوری نمایان نکند که نمایش داده شود. برادران اینها خیلی حرف است و خیلی خودسازی بزرگی میخواهد. اینها حرفهای عادی نیست و این در والفجر۳ در میدان مین ماند. خب میشناختندش و شناخته شده بودند. آمدند تا به مجروحین آن معبر آب بدهند. اول سمت او رفتند تا به او آب بدهند. نخورد و گفت به فلانی بدهید. به آن دادند باز سمتش آمدند و گفت به فلانی بدهید. تا اینکه به همه مجروحین آب دادند و برگشتند به او آب بدهند؛ اما او تشنه به شهادت رسیده بود. تشنگی هرج [۲] است که به انسان غالب میشود و در آن لحظه عقل انسان هم کار نمیکند تا برسد به وجدانش، یک تلاشی داشته باشد و حرصی که آن را از دست کسی بقاپد.
درسآموزی از دفاع مقدس
واقعاً هروقت همت در ذهنم میآید، دلم مملو از غصه میشود. فرمانده لشکر پایتخت بود. دهها هزار نفر در خیبر زیر نظر او بودند. برادران طاقت این است، امتحان این است، توی خیبر لشکرش آنقدر شهید و مجروح شد که به گردان رسید. گردان را از طلائیه به جزیره مجنون جنوبی منتقل کرد و تبدیل به دسته شد. والله تبدیل به دسته شد. یعنی قریب به ۴۰ نفر شد.
همت با دسته ماند و ترک موتور و نه در بنز ضدگلوله، در یک فضای ویژه. همت در ترک موتور ناشناس در ضلع وسطی جزیر جنوبی شهید شد و بیش از دو ساعت کسی نمیدانست آن کسی که روی زمین افتاده، همت است. اینطور میشود که امروز او بر جانها حکومت میکند و خیلی مصادیق متعددی در این راستا وجود دارد اگر بخواهم بگویم.
فقط دنبال شنیدن نرویم، برویم دنبال واقعاً عبرتگیری. اینکه آقا به این کتابهای دفاع مقدس توجه دارند و بعضی وقتها بر این کتابها تقریظ میکنند و مطالبی نوشتند، خیلی عبارات بلندی نوشتهاند که بخشی اصلاً توجه دادن است. تشویق به این موضوع است و این را باید دقت کنیم که در تربیت ما اثر بسیار جدی دارد. درسآموزی از دفاع مقدس مهم است.
کوچه دادن به دشمن بدترین نوع خیانت است
انسانهای بیتوجه اگر وابسته نباشند، به آن ایراد میگیرند. دلیل اینکه این نظام به رغم این فشار، این انحصار، این محاصره و این سطوح گوناگونی که وجود دارد سرپا باقی مانده و رشد میکند و هر روز در تلویزیون میشنوید که یک دانش جدیدی و ابتکار جدیدی در بعد نظامی، دارویی و سطوح گوناگون دیگری به دست آمده و افتخار میکنیم و دشمن سر تعظیم فرآورده و این نظام را تحسین میکند، دلیلش اتکا به خود است.
کسی نمیگوید این نظام در اثر محاصره به عقب رفت، همه معتقدند جمهوری اسلامی از این فشار و تهدیدها استفاده کرد و آن را تبدیل به فرصت کرد. دو دلیل عمده وجود دارد؛ البته دلایل زیادی وجود دارد، اما دو دلیل عمده در این نظام به سلامت این نظام و استثناییبودن این نظام اثر دارد.
یکی رهبری است، والله العظیم این را از بابی که بعضیها ورد زبانشان شده و در بیانات سعی میکنند مثل کلمه بسم الله الرحمن الرحیم بگویند، اما به عمقش توجه نکنند، نمیگویم. در دنیا رهبر هست و زیاد هم هست، ملکه، پادشاه، صدراعظم، امپراتور هست و هستند و سطوح گوناگون دارند؛ اما این کجا و آن کجا! گاهی آدم این حجم حرص را متأثر میشود نه از مردم عادی، معرفت مردم عادی خیلی بیشتر از برخی نخبهها در کشور است. نقش رهبری در صیانت از این نظام، در توجه و احترام به مردم، در حقوق مردم، در منزه بودن این جامعه قابل توجه است.
مهمترین مؤلفه وحدت
معتقدم دو کار در کنار کارهای دیگر برای مسأله نظام مهم است: یکی وحدت است و مهمترین مؤلفهای که باید در وحدت بیفتد، وحدت حول دشمن است. اگر پیرامون دشمن شما داری با دشمن میجنگی، اگر در خط مقدم شما دو صدا بلند شد، یکی فریاد زد این دشمن نیست، دوست است و یکی گفت این دشمن است، این همان میشود که در جنگ صفین اتفاق افتاد و طومار سپاه امیرالمؤمنین(ع) را به هم ریخت و از داخل خوارج تولد یافت.
خوارج تولد چنین توطئهای بود، قرآن سر نیزه. معاویه یکمرتبه تطهیر شد. خیلیها در این موضوع شک کردند. حالا که دشمن اینطور نیست، دشمن یعنی به معنای آمریکا و سطوح مختلفش و اذنابش، آمدند و گفتند نه این دشمن نیست و اشتباه میکنید و چهکسی میگوید دشمن است و نیست، ما این را بد فهمیدیم. شناخت از دشمن امر سیاسی نیست، شناخت از دشمن امر تحقیقی و تجربی است. اگر کسی رفت و این را دنبال کرد در تاریخ عملکرد دشمن، در سیطرههای دشمن، در عملکردهای دشمن، در سیاستهای دشمن، آن را نگاه کرد، فریب نمیخورد.
چرا امیرالمؤمنین(ع) با معاویه صلح نکرد؟ اگر امیرالمؤمنین با معاویه صلح میکرد و مشروعیت را به معاویه میداد، از حکومت امیرالمؤمنین و مشروعیت ایشان چیزی باقی میماند؟ ممکن بود در ظاهر امیرالمؤمنین(ع) به شهادت نرسد؛ اما از اسلام چه باقی میماند؟
این موضوع خیلی مهم است. اگر در تمام بیاناتمان، خصوصاً کسانی که در این منصبها و جایگاهها قرار گرفتند، اگر آدرس غلط به جامعه ما دادند و در جامعه دوصدایی پیرامون دشمن به وجود آوردند، خیانت میکنند و مرتکب خیانت شدهاند. کوچه دادن به دشمن بدترین نوع خیانت است. ترویج فهم غلط از دشمن در جامعه، حساسیت جامعه را ازبینبردن، سردکردن، در درون آن تفرقه ایجادکردن، خیانت است. این بُعد مهمی است و ابعاد مختلفی دارد و باید توجه کرد.
آگاهی و آمادگی مردم
موضوع دوم مسأله آگاهی و آمادگی مردم ماست. آگاهی و آمادگی دو ضلع لازم و ملزوم هم هستند. اگر جامعه آگاه نبود، آماده نمیشود. اگر جامعه آمادگی خاصی بدون آگاهی پیدا کرد، به نتیجه نمیرسد. شما یک لشکر را بیارایید، مجهز کنید، مسلح کنید، به میدان ببرید؛ اما آن شعور و آگاهی لازم را نداشته باشد، فرومیریزد. این در اولین حمله فرومیریزد. آگاهی و آمادگی جامعه به آن چیزی است که فهم مردم را توسعه دهد، شعور مردم را توسعه دهد و خواستههای مردم را تعالی دهد. اگر خواستههای مردم و شعور مردم و فهم مردم تعالی پیدا کرد، مردم خواستههای بلندی را طلب کردند، آن فرونمیریزد.
باید به جامعه خود ترویج و تزریق کنیم و این مطلب را بگوییم، اهمیت نظام را برسانیم، این حس به وجود بیاید، اینکه در اطراف خود در طول شانزده سال گذشته قریب به سهمیلیون انسان کشته شدند؛ اما این نظام مصون باقی مانده، این ساده نیست و این ارزش کمی نیست. فرقی بین شمال تهران و جنوب تهران، شرق ایران و غرب ایران و جنوب و شمال ایران ندارد و لذا نظام اهمیت فوقالعادهای دارد و ما که امروز مسئولیت گوناگونی در میدانهای گوناگون داریم، این مسئولیت را با تمام جان به این دلیل باید انجام دهیم که امروز مصداق حقیقی و اسلام مجسم، چطور میگویند امیرالمؤمنین(ع) قرآن ناطق بود، امروز اسلام مجسم نظام جمهوری اسلامی است و همان چیزی است که امامحسین(ع) به خاطر آن جان داد و همه آن ارزشها و همه آن انسانهای بزرگ را داد و فرمود: «ربنا تقبل منّا هذه القربان.»
این ارزش است و برای این هستیم و برای این جمع شدیم و این لباس را پوشیدیم و در میدانها وجود داریم و حال کسی چه میگوید اهمیتی ندارد اینکه در خط باشیم و در راه نباشیم و پشت سر حرکت کنیم و تندتر و کندتر نرویم اهمیت دارد. تحلیل متعصبانه غلط نداشته باشیم. اشکال ندارد انسان حب کسی را بیشتر و حب کسی را کمتر داشته باشد؛ اما اصول را نباید خدشهدار کند. این حب نباید در اصول اثر بگذارد. اگر اثر گذاشت، من خودباخته آن شخصم. خودم را باختم. شما خود را باختید.
پینوشت:
[۱].. در عملیات کربلای۵، نیروهای عراقی موانع زیادی را برای زمینگیرکردن رزمندگان ایرانی تدارک دیده بودند. این موانع عبارتاند از: میادین وسیع مین، سیمهای خاردار که جریان برق به آن متصل شده بود، ایجاد کانالهای آب و کارگذاشتن انواع تلههای انفجاری در داخل این کانالها. برای مثال کانال دریاچۀ پرورش ماهی در جزیرۀ ماهی کانالی بهعرض یک کیلومتر و طول بیست کیلومتر ایجاد شده بود. آنها با هدایت آب رودخانههای اطراف از جمله اروند صغیر و با کارگذاشتن انواع تلههای انفجاری درون کانال، بهزعم خود پیشروی رزمندگان اسلام را در این منطقه ناممکن میدانستند. علاوه بر این، ارتش عراق بهمنظور جلوگیری از پیشروی رزمندگان اسلام، موانع و استحکاماتی ایجاد کرده بود که کارشناسان نظامی آن را با دژهای بارلو برابر میدانستند. دژهای بارلو را در جنگ جهانی اول، ارتش آلمان بهمنظور جلوگیری از پیشروی قوای متفقین ایجاد کرده بود.
[۲] آشوب، فتنه
منبع: کتاب «ابرقدرت خداست»/ انتشارات راه یار