رحلت پیامبر؛ جانگدازترین غم تاریخ بشری

۲٨ صفر سال ۱۱ هجری روزی بود کە آخرین فرستادە و رسول خدا وفات یافتند و مسلمانان جهان را در ماتم و اندوهی بزرگ فرو برد.
روایت است کە در واپسین لحظات عمر پیامبر، آن زمان کە حال حضرت رو بە وخامت گذاشتە بود و نزدیکان و بستگان بە دور آن حضرت گرد آمدە بودند، حضرت زهرا با چشمانی غمناک نظارەگر واپسین دقایق عمر پدر بود.
پیامبر از حضرت فاطمە خواست کە آیە “محمد فقط فرستاده خداست و پیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند؛ آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمیگردید؟ “را بخواند.
پیامبر با صدایی کە بە سختی از سینە بیرون میآمد، فاطمە را بە نزدیک خود فرا خواند و در گوش او زمزمەای کرد کە فاطمە را گریاند، و سپس با زمزمەای دیگر تبسم را بر لبان فاطمە جاری ساخت.
زمانیکە مردم علت غم و لبخند فاطمە را جویا شدند بە آنان گفت: پدر فرمودند: در همین درد میمیرم کە سبب جاری شدن اشک من بود، و اما بە من بشارتی داد کە من اولین فرد از اهل بیت (ع) هستم کە بە او ملحق خواهم شد و این نویدی خوش برای من بود و لبخند را بر لبانم جاری ساخت.
رسول خدا (ص) در واپسین دقایق عمر خود دوست و برادر خود را طلب کرد، ام سلمە همسر وفادار پیامبر، علی را فراخواند.
پیامبر اکرم و امام علی مدت طولانی بە صحبت نشستند، تا زمانی کە حال حضرت رو بە ضعف نهاد و همە گریان و نالان بر بستر پیامبر اشک ماتم ریختند و لحظە احتضار فرا رسید.
پیامبر از علی خواست سرش را بر دامن خود قرار دهد زیرا امر خدا فرا رسیدە است، در همین حال پیامبر خطاب بە امیرالمومنین فرمود: بعد از مرگم تجهیز مرا بر عهدە گیر و بر من نماز بخوان و تا زمانی کە مرا در مرقدم قرار میدهی از من جدا مشو.
پیامبر در حالی کە سر در دامان امیرالمومنین گذاشتە بود، رحلت کرد و عالم خاکی را در غمی جانگداز فرو برد.