ناجی طبیعت رفت

روتیتر: از اسکندر فیروز نوشتن کار کمتر کسی است. کلمات کمی را میشناسم که بتواند همه آنچه را که «اسکندر فیروز» نخستین رئیس سازمان حفاظت محیط زیست است به خوبی روایت کند. جملاتی که بتواند بدون کم وکاست ۵۰ سال تلاش برای حفاظت از محیط زیست پهنه بزرگ بهنام ایران را به تصویر بکشد. او ناجی بود.
به گزارش روتیتر ، روزنامه ایران در ادامه نوشت: اگر فیروز نبود، پارک پردیسان ۵ دهه پیش در ذهنها خشک شده بود و جای خود را به آسمانخراشهایی میداد که امروز چنگ بر گلوی پایتخت نشینها گذاشتهاند و اجازه نمیدهند نفس بکشند. قصه از آنجا شروع میشود که در سالهای پیش از انقلاب تصمیم میگیرند که پارک پردیسان را به عرصه ۵۰۰ هکتاری شهرک غرب اضافه کنند اما کسی جلوی آنها میایستد و پارک پردیسان را برای شهروندان یکی از آلودهترین شهرهای جهان حفظ میکند. او کسی نبود جز اسکندر فیروز. او ۹۴ سال پیش در شیراز دیده به جهان گشود. بعدها فقط پارک پردیسان را از دم لودرهای برجسازی نجات نداد. سال ۴۷ بود که با طراحی ادوارد هایمز، نقشهکش انگلیسی باغ گیاهشناسی تهران را در دامنه جنوبی رشته کوه البرز در اراضی چیتگر در مساحت ١۴۵ هکتار راهاندازی کرد. فیروز تا پیش از آنکه دل در گرو محیط زیست ایران ببندد به شکار میرفت. «وقت عاشقی» در یکی از همین شکارها اتفاق افتاد و در مقابل محیط زیست ایران، دل از کف داد. جنگ جهانی دوم بود که از آلمان به بیروت رفت و از بیروت به شیراز آمد. چند ماه بعد به همراه ژنرالی از میهمانان پدر برای شکار مرغابی به منطقه زرقان و شکار گراز در نزدیکی «رود کر» رفت.
درباره آن روز اینگونه مینویسد:«در آن زمان تالاب اطراف زرقان در مجاورت تپه و کوه، مانند دریاچهای مارپیچ با نیزارهای پراکنده، منظرهای خاص و دلچسب در این منطقه خشک پدید میآورد. آن موقع متوجه ویژگی اکولوژیک و اقتصادی این عرصه نبودم، کس دیگری هم متوجه این ویژگی نبود.» در اراک بود که متوجه شد روسها و انگلیسیها به جان آهوان دشتهای ایران افتادهاند و کامیون کامیون آنها را به شهر حمل میکنند تا در دیگهای بزرگ بپزند و سرو کنند.
آهوخوری اشغالگران در بعد از جنگ جهانی دوم هم ادامه داشت. به آهوخوری هم ختم نشد. از کلاغ، گراز، خرگوش، گورخر شروع میشد و به یوزپلنگ و قوچ و میش میرسید. به گفته فیروز همین جنایتها بعد به تدوین نخستین قوانین در این زمینه منجر شد. آن زمان که هنوز قرقاولها در دشت گرگان بیداد میکردند. قرقاولهایی که حالا کسی در دشت گرگان شاهد راه رفتن باشکوه آنها نیست!
فیروز پیش از آنکه زندگی اش را به پای محیط زیست بگذارد سد ساز بود. او در دهه ۳۰ شمسی همچنان تفنگ به دست داشت و پی در پی به شکار میرفت. در همین شکارها بود که دل از دست داد. در شاهرود بود که با دیدن کوهستان و چمنزارها و مطالعه کتاب «لایدکر» زیست شناس انگلیسی یک گام بیشتر به محیط زیست نزدیک شد. اسکندر فیروز هنوز هم سد ساز بود که تفنگ شکاری را زمین گذاشت و دوربین عکاسی به دست گرفت.
او به اجبار پدر مهندس شد و وارد شرکت سدسازی شد. اما سرنوشت میخواست که او ناجی محیط زیست ایران شود. فیروز دو دوره هم نماینده مجلس ملی بود. شکوه زندگی اش در محیط زیست آنجا رقم خورد که کانون شکار و سازمان شکاربانی و نظارت بر صید را تأسیس کرد. پنج سال بعد این سازمان را بهنام سازمان حفاظت محیط زیست تغییر نام داد! تا به سازمان علمی، تحقیقاتی و حفاظتی تبدیل شود. یک سال بعد از نایب رئیسی اش در کنفرانس جهانی محیط زیست در استکهلم هلند، قانون «حفاظت و بهاسازی محیط زیست» را به تصویب رساند. آن قانون از سال ۵۲ تا به همین امروز از مهمترین و معتبرترین قوانین محیط زیستی ایران است. دو سال قبل از آن با تلاشهای فیروز، کنوانسیون جهانی برای حفاظت از تالابها، تهیه و تدوین شد. به کوشش این مرد بود که مناطق چهارگانه تحت حفاظت ایران به نامهای پارک ملی، اثر طبیعی ملی، پناهگاه حیات وحش و منطقه حفاظتشده تعیین شد. کسی که رئیس کنوانسیون حفاظت از تالابهای مهم بینالمللی و زیستگاه پرندگان آبزی در سال ١٣۴٩ از او بهعنوان پدر تالابهای ایران یاد کرد.
او در کتابش مینویسد:«هیچ چیزی در هیچ کشوری بالاتر از محیطزیست نیست. حیات انسانی، طبیعت، آب، حیوان، درخت و گیاه به همدیگر متصل هستند. نمیتوانید یکی از این عناصر را خراب کنید و انتظار داشته باشید محیطزیست خدشهدار نشود.»