از واژههای فارسی باستان تا تپههای ایران باستان

روتیتر: در تهران متولد شده است، مادرش ایرانی است و پدرش آلمانی. اما خانوادهاش پیش از آنکه او به سن مدرسه برسد به استرالیا مهاجرت کردند و او بزرگشده آنجاست اما فارسی را چنان یک رشدیافته در ایران صحبت میکند. در جهان ایرانشناسی خیلی جوان است اما با ۳۵ سال، بسیار خوانده و نوشته و پژوهیده است و نتیجه آن، بیش از ده کتاب است. کارهایی که شاید در جهان او نخستین کس است که آنها را انجام داده است، محل توجه است. او که به زبانهای فارسی، عربی، انگلیسی، فرانسه، فارسی باستان و اکدی مسلط است و پیش از این در دانشکده فنی دانشگاه استرالیای غربی به تدریس زبانهای خاورنزدیک باستان پرداخته، هماکنون مدیر مرکز پژوهشهای موسسه مطالعات جامعه و فرهنگ ایران باستان در استرالیا است. «آوی باخنهایمر» (Avi Bachenheimer)، این روزها، پس از ده سال، به ایران آمده و آمده تا کارهای تحقیقاتیاش را تعمیق بخشد. هرچند که میگوید در پی آن است تا رابطهاش را با باستانشناسان ایرانی و نهادهای آکادمیک در ایران نیز گسترش دهد. با او درباره فعالیتهای علمیاش، پژوهشهایی که انجام داده و انجام خواهد داد، گفتوگو کردیم، او که برای نخستین بار بود، با یک رسانه ایرانی به گفتوگو مینشست.
آقای باخنهایمر! چگونه شد که به باستانشناسی علاقهمند و متعاقبا به مطالعات این حوزه وارد شدید؟
مطالعات تاریخ ایران باستان همیشه برای من موضوع جذابی بود. وقتی مدرسه تمام شد تصمیم گرفتم برای لیسانس باستانشناسی و تاریخ را بهصورت عمومی مطالعه کنم. برای فوق لیسانس و دکتری هم تصمیم گرفتم روی ایران باستان متمرکز شوم. آن هم به این دلیل که به تاریخ و فرهنگ و تمدن ایران علاقه داشتم.
تحصیلات عالیه را در کدام دانشگاهها گذراندید؟
لیسانس و فوق لیسانس را در دانشگاه استرالیای غربی (University of Western Australia) مطالعه کردم و دکتری را در دانشگاه کمبریج (University of Cambridge) سپری کردم و سال گذشته موفق به دریافت دکتری شدم.

موضوع پایاننامهتان چه بود؟
عنوان پایاننامه، مطالعه الگوریتمی گرامر زبان هخامنشی (Algorithmic Analysis of Language Use in Old Persian) بود.
و استاد راهنمایتان چه کسی بود؟
من سه استاد راهنما داشتم؛ در زمینه باستانشناسی ایران، یک ایرانشناس استرالیایی به نامِ برایان بازورث (Brian Bosworth) بود که کمکش برایم مهم بود. دو استاد هم داشتم که در زمینه فارسی باستان یعنی مطالعه خط میخی هخامنشی و گرامر آن کمکم کردند؛ یکی خانم آلموت هینتس (Almut Hintze) و دیگری جیمز کلاکسن (James Clockson).
شما نخستین کسی هستید که به مطالعات باستانشناسی روی آرامگاه ناتمام داریوش سوم در تخت جمشید پرداخته است. در این باره بگویید.
این، کار من در مقطع فوق لیسانس بود. سالها پیش وقتی باستانشناسان از کشورهای مختلف برای مطالعه تخت جمشید و آرامگاههای پادشاهان هخامنشی به ایران میآمدند یکی از بناها کمتر مورد توجه قرار گرفت و آن، آرامگاهی بود که داریوش سوم، آخرین پادشاه هخامنشی در حال ساخت برای خود بود اما بهخاطر حمله اسکندر به ایران نتوانست تمام کند و چون این آرامگاه ناتمام مانده بود، توجه به آن کم شده بود. من در نوشتههای تاریخی و باستانشناسی که مطالعه کردم متوجه شدم که هیچ تحقیقی در این زمینه صورت نگرفته است. به همین دلیل تصمیم گرفتم، پروژه فوق لیسانسم را معطوف به آرامگاه داریوش سوم کنم. این کار، کمک زیادی هم به مطالعات این دوره کرد چون ما درباره دوره پایانی امپراتوری هخامنشی اطلاعات زیای نداشتیم و کاوشهایی که در آنجا انجام شد و نقشه برداری که صورت گرفت، توانست به دانش ما درباره این دوره کمک زیادی کند.
چه آثاری به دست آمد؟
یکی از نمونههای آثار کشفشده، یافتن امضای سنگ تراشان نقوش بود. ما متوجه شدیم سنگتراشانی که در دوره هخامنشی روی نقوش سنگها کار میکردند، امضاهایی از خودشان به جا میگذاشتند و چون این آرامگاه ناتمام است و سایش پایانی روی نگارهها صورت نگرفته، سنگتراشان امضای خود را که به شکل هندسی هست روی کتیبهها باقی میگذاشتند تا پس از پایان کار، مشخص شود کدام سنگتراش روی کدام نگاره کار کرده و چقدر باید از خزانه هخامنشی به او پرداخت شود.

یکی دیگر از فعالیتهای شما، فرهنگ لغات فارسی باستان (میخی) به انگلیسی است. کاری که برای نخستین بار انجام شده است. این کار چقدر طول کشید و چه ویژگی دارد؟
این کتاب با عنوان Old Persian: Dictionary, Glossary and Concordance سه سال طول کشید و سال ۲۰۱۸ ازسوی انتشارات وایلی (Wiley Publisher) منتشر شد و حاوی ۱۲۷۰ واژه در حدود ۷۰۰ صفحه است. همیشه این خلا برایم وجود داشت که چون در دورههای مختلف زبانشناسان گوناگون تعداد محدودی از کلمات هخامنشی را ترجمه کرده بودند و آثار میخی را مطالعه کرده بودند اما هرگز اتفاق نیفتاده بود کسی همه کلمات میخی هخامنشی را جمعآوری کند و از اینها بدنهای درست کند تا بتواند کلمات هخامنشی را از آن استخراج کند. ما این کلمات را خارج کردیم و توانستیم برای آنها ترجمه پیدا کنیم. در این کتاب اگر کلمه هخامنشی مانند آپادانا را انتخاب کنید به شما گفته میشود که معنیاش چیست و در کدام کتیبه هخامنشی به کار رفته و محتوای متنی که این کلمه در آن هست هم توضیح داده شده است.
کار یک نفره بود؟
سرویراستاری کار با من بود اما دانشجوهای لیسانس و فوق لیسانسی بودند که برای جمعآوری این کلمات و کتیبهها کمک کردند.
یکی از شقوق مطالعات شما، مدیریت منابع آب و همچنین دریانوردی در ایرانِ هخامنشی است. با توجه به اینکه آریاییها از جنوب سیبری یعنی مناطق استپی به فلات ایران آمدند چگونه بوده که مدیریت منابع آب را خیلی خوب میدانستند؟
در ابتدای وندیداد در فرگرد یکم آمده است آن سرزمینی که ایرانیان در آن زندگی میکردند از دوازده ماه سال ده ماه زمستان بوده و آن دو ماه تابستان هم بسیار سرد بوده است. ما میدانیم که آن سرزمین مادری که قبل از مهاجرت در حدود چهارهزار سال پیش در آن زیست میکردند، سرزمینی نبوده که آب همیشه در اختیارشان بوده باشد. آریاییها به سرزمینی مهاجرت کردند که با وجود دو پهنه آبیِ دریای مازندران در شمال و دریای پارس در جنوب آن، در داخل فلات ایران به سبب وجود دشت کویر و بیابان لوت، مناطقی بودند که آب در آنها به سختی پیدا میشد و دسترسی به آب بسیار دشوار بود. اما ایرانیها بهدلیل تواناییهای ذهنی و تکنولوژی پیشرفتهای که در دوره خودشان داشتند توانستند از همان منابع محدودی هم که در اختیارشان بود مانند آبهای زیرزمینی و بارشها، ابداعاتی را به وجود آورند که باعث تحول در تاریخ شد مانند ساخت بادگیرها، ساخت یخچالها که میدانیم از هزار تا ۵۰۰ قبل از میلاد این ایرانیها بودند که در سرتاسر امپراتوری هخامنشی احداث میکردند و همچنین ساخت قناتها که از غرب چین یعنی رشتهکوههای تیان شان تا غرب اروپا یعنی اسپانیا این تکتولوژی پارسی گسترش مییابد. چنان که در دوره باستان بهخاطر نوع نگاه ایرانیها به آب که تقدیس میشد و آن را خیلی بااهمیت میشمردند، باعث میشد همیشه منابع آبی را کنترل و مدیریت کنند.

اما هخامنشیان دریانوردان ماهری هم بودند و از نیل تا سند زیر یوغ آنان بود.
بله. وقتی کوروش توانست پادشاه بابِل را شکست دهد، کنترل فنیقیه که یکی از ایالتهای غربی بابل بود و در شرق دریای مدیترانه واقع شده به دست ایرانیها افتاد. آنها به این واسطه توانستند به این دریا دسترسی پیدا کنند. اهمیت این دریا از آن جهت بود که سالها مصریها و یونانیها و فنیقیها در آن حضور داشتند و نفوذ گستردهای هم از طریق تجارت و حملونقل و جنگهایی که صورت میگرفت داشتند چون سعی میکردند در سواحل مختلف سکونت کنند. در این برهه هخامنشیها عملا به بازی وارد شده بودند که سالهای طولانی ادامه داشت و باید قدرت خودشان را نشان میدادند. آنها از ظرفیت ایالتهایی که رقابت میکردند استفاده کردند و اولین نیروی دریایی ثابت جهان را در دریای مدیترانه و خلیج فارس به وجود آوردند. این نیروی دریایی از ۱۲۰۰ کشتی که به آنها کشتی سهپارویی گفته میشود تشکیل میشد. وظیفه بخشهای مختلف امپراتوری این بود که تعداد مشخصی از کشتیها برای پادشاهی بسازند و همیشه در اختیار ایرانیها باشد، چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح. ویژگی این کشتیها این بود که تا پیش از این هیچگاه در تاریخ کشتی سهطبقه با سهردیف پاروزن و ۱۸۰ پاروزن وجود نداشت و طوری تکنولوژی ساخت کشتی در دوره هخامنشی بسط داده شد که تا پیش از آن دیده نشده بود.
بهنظرم هیبت این کشتیها طوری هم بود که احتمالا عامل بازدارندگی هم داشت.
دقیقا. مثلا درباره تلاشی که کمبوجیه برای تصرف مصر صورت میدهد و تلاش موفقی هم هست، جنگهایی منجر به پیروزی ایران بر ارتش فرعون مصر میشود که همگی در خاک است ولی چون نیروی دریایی ایران خیلی قوی بوده باعث ترس و رعب و دلهره شده و فرماندهان نزدیک به فرعون، قبل از درگیر شدن با پادشاه ایران عقبنشینی کرده و به طرف پادشاهی ایرانی میآیند.

شما درباره راه ابریشم هم مطالعه کردهاید. اهمیت راه ابریشم در چیست؟ و آیا راه ابریشم دریایی هم وجود داشته است؟
هسته اولیه راه ابریشم در دوره هخامنشی در ایران با راه شاهی گذاشته میشود که از سارد در لیدی در غرب ترکیه امروزی تا شوش ادامه داشته و بعضی میگویند در سرتاسر امپراتوری، شاهراههایی کشیده شده بوده تا ایالتهای مختلف را به هم وصل کند و باعث شد تجارت بین کشورهای جنوب آسیا مانند هند و شرق آسیا مانند چین تا اروپا و افریقا از طریق ایران میسر شود. از این رو ایران توانست شرایطی فراهم کند تا این تجارت در سراسر جهان بین کشورهای مختلف انجام شود. موازی با این استراتژی در خاک، در دریاها هم راههای دریایی را مطالعه و شناسایی کردند و شرایطی فراهم شد تا این تجارت و حملونقل در آب هم ممکن شود. آنها همه پهنهها را از دریای عمان یا مکرانِ عصر باستان تا رود سند و از کانال سوئز تا دریای مدیترانه را شناسایی کردندو در نتیجه گروههای مختلفی گسیل شدند تا فانوسهای دریایی بسازند، رودخانهها را بشناسند و مسیرهای دریایی را مشخص کنند و به این ترتیب پتانسیلی فراهم آورد تا مردمی که تحت سلطه هخامنشیان بودند، بتوانند از این راهها برای بازرگانی استفاده کنند.
در همین دوره هم هست که یکی از فرماندهان هخامنشی موفق میشود قاره آفریقا را دور بزند. اتفاقی که حدود دوهزار سال بعد، پرتغالیها توانستند به آن دست یابند.
همینطور است. هدف داریوش شناسایی منابع آب و دریا و رودخانهها بود فرزندش خشایارشا هم همین برنامه را در دستور کار قرار داد. او پسرعمویی داشت به نام سَتَسپِس – یعنی کسی که صد اسب دارد – و به او ماموریت داد که از مصر برود و لیبیا – که همان نام آفریقا به تعبیر هخامنشیان بود – را دور بزند و از دریای سرخ و کانال سوئز به مصر برگردد. آن موقع تصور هخامنشیان از آفریقا کوچکتر از اندازهای بود که ما امروز میدانیم هست. گزارشها میگویند او این مسیر را رفته و دو ماه بعد برگشته است. خودش هم اشاره میکند توانسته از دریای سرخ عبور کند. همچنین روایتهای بسیار غنی از زندگی مردم آفریقا در ۲۵۰۰ سال پیش به ما رسیده مبنی بر اینکه که انسانهایی کوتاهقد و باریکاندام بودند که پوشششان از برگ خرما بوده و طی گزارشی که به خشایارشا میدهد تاکید میکند که ما هرگز با آنها بدرفتاری نکردیم و رابطه خوبی داشتیم که این نشان از تعالی فکری و جهانبینی هخامنشیان و مردم ایران باستان دارد که چگونه در جهان حکمرانی میکردند.

آیا میتوان دریانوردانی چون سلیمان سیرافی در قرون پس از اسلام را میراثداران دریاسالاران هخامنشی دانست؟
بله. در دوره اسلامی بهخصوص بعد از ساسانیان، حضور ایرانیها در دریانوردی اقیانوس هند حضور پررنگی بوده است. مثلا در شرق سواحل آفریقا، حضور شیرازیهای ساکن زنگبار را داریم. و یا تجار ایرانی که از خلیج فارس به شرق افریقا و هند و جنوب چین میرفتند و با آنها روابط تجاری و دریایی داشتند و حتی در چین، گورستانی مختص این بازرگانان ایرانی هست که باقی مانده. پس روابط تجاری ایرانیان از طریق دریا با نقاط مختلف آسیا بعد از اسلام هم ادامه داشته و حتی شکوفا شده و به اوج خود رسیده است.
از پروژه وَشنا بگویید که در سال ۲۰۱۹ به انجام رسید. کاری که جایزه موسسه مطالعات جامعه و فرهنگ ایران باستان را هم به دست آورد.
هدف وشنا، بانک اطلاعاتی تپههای باستانی ایران بود (Project Vashna: Comprehensive Database of Iranian Archaeological Sites). چرایی ایجاد آن هم این بود که چون ایران به استانهای مختلفی تقسیم شده، درباره هریک از این استانها مطالعه صورت گیرد که چه سکونتگاههای تاریخی و باستانی در آنها وجود دارد. از آنجا که کاری در این زمینه و در این گستردگی در گذشته صورت نگرفته، در حال حاضر نمیدانیم در هریک از استانهای ایران، چند تپه تاریخی هست و هریک متعلق به چه دورانی هستند. تنها تعداد محدودی را میشناسیم که البته آن هم ارزشمند است اما به گونهای یافت نشده که ما به سراغ آنها رفته باشیم و عملا آنچه میدانیم آنهایی بودند که چون اهمیت داشتند توجه ما را به خود جلب کرده بودند. کار وشنا این است که همه تپهها را فارغ از آنکه شاخص هستند یا نیستند یا اینکه اهمیتشان در نگاه اول دیده میشود یا نمیشود را در هر استان و هر گوشه ایران را پیدا کرده و مختصاتشان را مشخص کنیم و تخمین بزنیم چه عمری دارند و چه فایدهای برای مطالعات باستانی ایران دارد که تا به حال برای چند استان انجام گرفته است.
چه استانهایی؟
استانهای مرکزی، همدان و سمنان و بناست که در ۲۸ جلد کتاب برای همه ایران انجام شود.
پس باید تیم تحقیقاتی در کنارتان داشته باشید.
بله. یک تیم تحقیقی در موسسه مطالعات فرهنگ و جامعه ایران باستان هست که بسته به فصول مختلف گروههای مختلفی را پذیرش میکنند و همچنین دانشجویانی هستند که به تاریخ ایران علاقه دارند و با ما همکاری میکنند. ضمنا با باستانشناسان ایران هم در ارتباط هستیم و میخواهیم این ارتباط را گسترش دهیم.

پایش میدانی هم در برنامه دارید؟
قطعا. پایش میدانی هم انجام میشود. بخش نهایی پروژه هم این است که حدس بزنیم عمر هر تپه چقدر هست.
در میان دوازده کتابی که تاکنون درباره ایران باستان نوشتهاید، دو کتاب مرتبط ایران معاصر بود که توجهم را جلب کرد؛ یکی درباره اشغال سفارت امریکا پس از انقلاب ایران و دیگری جنبش جنگل.
درباره این دو مورد، منابع انگلیسی و یا به زبانی غیر از فارسی خیلی محدود است. یعنی مثلا نوع نگاه امریکاییهایی که در ایران، در اختیار دانشجویان پیرو خط امام بودند، تحلیل شده و میدانیم ولی اطلاعی از نوع نگاه دانشجویان نداریم که البته ممکن است در ایران شناخته شده باشد ولی در خارج از ایران هرگز کسی به آن اهمیت نداده و نپرسیده شما چرا این کار را کردید و چه پس زمینه فکری داشتید. درباره جنبش جنگل هم همین است. یعنی منابع فارسی در دست ایرانیها بسیار است ولی هیچ نمونه منابع غیر فارسی در اروپا و امریکا در اینباره نیست و این فارغ از نوع نگاه ما به میرزا کوچکخان است. من منابع فارسی را مطالعه کردم و سعی کردم مجموعهای به انگلیسی درباره او و جنبش جنگل تهیه کنم تا به آگاهی جوامع غربی نسبت به تحولات ایران معاصر کمک کند.
این روزها مشغول چه فعالیتی هستید؟
مشخصا چند پروژه درباره ایران باستان در دست دارم؛ یکی مطالعه زبانشناسی فارسی باستان کتیبه بیستون و دیگری مطالعه دروازه ناتمام اردشیر سوم در تخت حمشید. ضمن این، شخصا سعی میکنم رابطه خودم را با ایران گسترش دهم و تحقیقات بهتر و بیشتری انجام دهم تا به مطالعات ایرانشناسی کمک کنم.
از موسسهای که اکنون در آن حضور دارید هم بگویید.
یکی از استادان دانشگاه استرالیای غربی به نام برایان بازورث – که یکی از استادان راهنمای من در دکتری هم بود – وقتی فوت کرد، بخشی از میراث خود را برای تاسیس موسسهای درباره مطالعات تاریخ ایران باستان باقی گذاشت، و با همان سرمایه در سال ۲۰۱۵، نهادی با نام «موسسه مطالعات جامعه و فرهنگ ایران باستان» (The Institute for the Study of Ancient Iranian Society and Culture (ISAISC)) در ملبورن تاسیس شد که بعد در شهر پرت (Perth) مستقر شد و کار آن مطالعه درباره فرهنگ و جامعه ایران باستان است. ما در اینجا دوست داریم بدانیم مردم باستان چگونه فکر و زندگی میکردند.
این موسسه، خصوصی است؟
موسسه غیرانتفاعی است که توسط دولت حمایت شده و منابع مالی آن از طریق کمکهای مردمی و گروههای مختلف فراهم میشود درنتیجه سودی برای کسی ندارد و شرایطی برای محققانی مثل من فراهم کرده و من هم، اکنون مدیر بخش تحقیقات آن هستم.

در حال حاضر، مطالعات ایرانشناسی در استرالیا چه وضعیتی دارد؟
سنتی در دانشگاههای استرالیا، انگلیس و امریکا هست که اساتیدی که دانشجو برای دکتری پذیرش میکنند، دوست دارند در زمینهای پذیرش کنند که خودشان اطلاعات دارند. در زمینه ایران باستان، دانشگاههای شرق استرالیا مانند سیدنی (University of Sydney) و نیوساوت اند ولر (New South Wales University of Technology) در این زمینه فعالیت دارد. ما حتی گروههای باستانیشناسی داریم که طی سالهای اخیر برای کاوش به ایران آمدند که امیدوارم در آینده گسترش یابد و بهتر شود.
در استرالیا درباره ایران معاصر هم کار میشود؟
موسسههایی هستند که تحقیقاتشان در این باره است. البته بیشتر موضوع تحقیقات آنها روی خاورمیانه امروز است چون ایران یکی از کشورهای موثر این منطقه است و قلب تپنده آن، توجه به ایران برایشان بسیار مهم است. این موسسات آکادمیک با دانشگاهها ازجمله دانشگاه استرالیای غربی همکاری میکنند.