چرا نباید در نوروز به سیستان و بلوچستان برویم؟

روتیتر: هر کسی به سیستان و بلوچستان سفر کند، مهمترین دستاوردی که دارد، تغییر نگاهش به بلوچهاست که در ازای آن، تکهای از وجودش را در آنجا جا میگذارد.
به گزارش روتیتر: سفر و گردش به یک پای ثابت تعطیلات نوروزی تبدیل شده و برای همین بسیاری از ایرانیان در نوروز به سفرهای خارجی (عمدتاً کشورهای همسایه) و داخلی میروند. بیشترین سفرهای داخلی ایران عموماً یا استان مازندران است یا مقاصد شناختهشدهای همچون مشهد، اصفهان، شیراز، تبریز و…. در این میان مقاصد بسیار جذاب اما کمتر شناختهشدهای هم داریم که مورد بیتوجهی و بیمهری هممیهنان قرار میگیرد. در این یادداشت تنها به یکی از این مقاصد میپردازم؛ اما مقاصد بسیار دیگری هم میتوان از این دست پیدا کرد.
«میار»: عمدهترین دلیل سفر نکردن به استان سیستان و بلوچستان، به جز آگاهی کمی که از آن داریم، به احساس ناامنی در آن باز میگردد (برای نمونه در آخرین مورد، حمله تروریستی به اتوبوس پاسداران و به شهادت رساندن نزدیک به ۳۰ تن از آنان). اما یادمان باشد این حوادث در همه جای دنیا ممکن است رخ بدهد (همچون رویداد کشتار ۵۰ مسلمان در نیوزلند)؛ تها برخی جاها نامشان بد در میرود. اما گروههای مذهبی افراطی و قاچاقچیان، عمدتاً با شهروندان عادی کاری ندارند و بیشتر به درگیری با نیروهای نظامی میپردازند (که البته همان هم ۱۰۰% محکوم است). از سوی دیگر در میان این مردم، مهماننوازی حقیقتاً پررنگتر از بسیاری از دیگر مناطق ایران است (این را بر پایه تجربیات شخصیام از چندین سفر به این منطقه و حتی سرکشی به روستاهای مرزیاش مینویسم). «میار» (Mayar) در زبان بلوچی چیزی میشود شبیه پناهنده. و این را برای مهمان به کار میبرند. یعنی با مهمان همچون کسی رفتار میکنند که به آنها پناه آورده و بنابراین سنگ تمام برایش میگذارند.
به جز مهماننوازی، دلایل دیگری هم برای سفر به این منطقه هست:
یکم، جاذبههای طبیعی: کمتر کسی میداند این استان مجموعهای از آبشارهای زیبا را در خود جای داده است. تنها در شهرستان نیکشهر بیش از ۱۰ آبشار وجود دارد؛ به اینها بیفزایید چشمههای آبگرم و معدنی این شهرستان را. کوه گِلافشان چابهار هم که پدیدهای بینظیر در ایران است. همچنین اگر میخواهید تمساحها را در محل طبیعی زندگیشان ببینید، به جای افریقا، سر خودرویتان را کج کنید به سوی چابهار. کوههای مریخی هم سر راه چابهار به بندر گواتر (شرقیترین نقطه ایران) جای دارند. غارهای لادیز، پوسه، کرمانچی، چاهک و… هم دیدنی است. قله تفتان را هم که بیشتر کوهنوردان حتی نیمهحرفهای ایران بالا رفتهاند. اکنون البته فصل خوبی هم هست که اگر دوست داشتید، از تالاب هامون هم دیدن کنید. قایقسواری میان جنگلهای حرا در چابهار را هم فراموش نکنید. کلاً هوای کنونی این استان آنرا به یکی از بهترین مقاصد نوروزی تبدیل کرده است.
دوم، جاذبههای فرهنگی: بسیاری از ما نمیدانیم که سفال روستای کلپورگان شهرت جهانی داشته و یونسکو آنرا بهعنوان «تنها موزه زنده سفال در جهان» ثبت کرده است. این سفالها همچنین شیوه نخستین، بون چرخ سفالگری ساخته میشوند و البته به دست زنان. پوشاک سوزندوزی و آینهکاری شده زنان هم جزو جاذبههای فرهنگی این استان است. سوزندوزی زنان بلوچ زبانزد است. هنر حصیربافی و سبدبافی هم در این استان رایج است. چهار سال پیش مردادماه که به این استان سفر کردم، از یک دستفروش کنار جاده، یک بسته خرمای تازه خریدم که درون سبدی حصیری گذاشته بود (آن موقع حصیر و یک کیلو خرمایش شد ۳ هزار تومان). این حصیر آنچنان زیبا بود که خرما را به خاطر آن خریدم و پس از تمام شدن خرماها، حصیر را همچنان نگاه داشتم.
سوم، جاذبههای تاریخی: حتماً نام شهر سوخته و نخستین چشم مصنوعی جهان که ۵۵۰۰ سال پیش در اینجا ساخته شد را شنیدهاید. یا سامانه فاضلابکشی در این شهر که به روایتی نخستین فاصلابکشی جهان بوده. کوه خواجه (که به آن تخت جمشید خشتی میگویند) و دهها اثر تاریخی دور تا دورش که از زمان اشکانیان و ساسانیان به جا مانده نیز (از معابد بودایی گرفته تا آنچه به نام گور رستم مشهور است)، در نزدیکی زابل جای دارد. آتشکده کرکویه نیز در نزدیکی همین زابل است. غارهای (احتمالاً آئینی) روستای تیس و قبرستان جنها در نزدیکی همین غارها که روبروی قلعه پرتغالیها و در نزدیکی چابهار است نیز، واقعاً دیدنی است.
در کنار همه اینها، مهمترین جاذبه این استان، مردمان آن هستند. به گمانم هر کسی به این استان سفر کند، مهمترین دستاوردی که دارد، تغییر نگاهش به بلوچهاست که در ازای آن، تکهای از وجودش را در آنجا جا میگذارد.
اگر قصد رفتن به این استان را دارید، با یک جستجوی ساده میتوانید اطلاعات زیادی درباره مسیرهای پیشنهادی سفر یا دهها جاذبه دیگر این منطقه به دست آورید. همچنین اگر پسندیدید، دیگر دوستانتان را هم دعوت به سفر به این منطقه کنید.